تو
ای تو
چگونه بگویم که کیستی ؟
آه ای بهانه باریدن دو چشم
تفسیر هر چه بغض
شیرین ترین غمی که به جانم نشسته است
ای بی تو هیچ هیچ
ای با تو اوج عشق ،
معنای هر چه هست
وقتی ندارمت
با این جهان بی "تو"
چه وا مانده ام به خویش
وقتی که با منی
من باشم و تو باشی و یک کهکشان امید
حتی خیال آنکه تو هستی ، مرا بس است
تو ترجمان واژه عشقی به لحن بغض
ترکیب با سخاوت بغضی ، به طعم عشق
ای رمز هر سکوت
ای راز هر سخن
خاری خسیده دیده من
بغض در گلو
هیهات از آنکه جز تو ، کسی را خبر دهم
تنها دلیل خنده ،
سرودن ،
سکوت ،
اشک
با من بمان ،
آری بمان ، که بی تو تمام است کار من
یکصد هزار " او "
این خیل پر تراکم " آن " های بیشمار
اما
تنها :تو"یی که تویی ، مهربان من
من بی تو بس غریب
در خویش مرده ام
در گذرگاه زمان